در سال ۱۹۷۶، وقتی جابز ۲۱ ساله و وزنیاک ۲۵ ساله بود، شرکت رایانهای اپل را در پارکینگ خانواده جابز، بنیان گذاشتند. اولین رایانه شخصیای که جابز و وزنیاک به بازار معرفی کردند اپل I نام داشت. قیمت این رایانه که در سال ۱۹۷۶ معرفی شد، ۶۶۶ دلار و ۶۶ سنت بود. در سال ۱۹۷۷، جابز و وزنیاک رایانه اپل II را معرفی کردند. در سال ۱۹۸۰، اپل عرضه اولیه سهام خود را در بازار بورس ارائه کرد و به سهامی عام تبدیل شد. هنگامی که اپل عمومی شد، سرمایه بیشتری از هر عرضه اولیه سهام، از زمان شرکت خودروسازی فورد در سال ۱۹۵۶ جذب کرد و بلافاصله تعداد افراد بیشتری (حدود ۳۰۰ نفر) از هر شرکت دیگری در تاریخ را میلیونر کرد. در همان سال، شرکت اپل، رایانه اپل III را معرفی کرد که این رایانه به دلیل قیمت زیاد و برخی مشکلات سختافزاری با شکست تجاری در بازار مواجه شد. همزمان با رشد اپل، این شرکت جستجویی را برای یافتن مدیران مستعد که بتوانند آن را در مدیریت توسعه و گسترش، کمک کنند، آغاز کرد. در سال ۱۹۸۳، جابز با به چالش کشیدن جان اسکالی که یکی از مدیران پپسی کولا بود، او را تطمیع کرد که بهعنوان مدیر عامل اپل کار کند. جابز به او گفته بود: «میخواهی که باقی زندگیات را به فروختن آب-شکر بگذرانی، یا میخواهی شانس این را داشته باشی که دنیا را عوض کنی؟» در همان سال شرکت اپل، رایانه اپل لیزا را معرفی کرد که با وجود مجهز بودن به واسط گرافیکی کاربر و موشواره از بابت تجاری ناموفق از آب درآمد. یکی از دلایل این عدم موفقیت قیمت گران و کندی آن بود. سال ۱۹۸۴، سال معرفی رایانه مکینتاش بود. این رایانه دارای پردازشگر موتورولا۶۸٬۰۰۰ و مجهز به موشواره بود. پس از گذشت حدود دو ماه از معرفی مکینتاش، تنها ۵۰٬۰۰۰ عدد از آن فروختهشد که نمایش قدرتمندانهای نبود. حافظه مکینتاش کم بود (۱۲۸ کیلوبایت) و وجود یک فلاپی کار را با آن سخت میکرد. مکینتاش همانند لیزا به واسط گرافیکی کاربر مجهز بود ولی بعضی از ویژگیهای قدرتمند لیزا مانند مالتی تسکینگ و حافظه ۱ مگابایت را نداشت.
مایک اسکات اولین مدیرعامل اپل بین سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱ درمورد جابز میگوید: «او همیشه بداخلاق و دمدمیمزاج بود. رفتارش در آتاری باعث شد تا او را به شیفت شب منتقل کنند، اما چنین چیزی در اپل امکان نداشت.» در حالی که جابز یکی از شخصیتهای پیشبرنده و رهبران معنوی اپل بود، منتقدین این مسئله را نیز مطرح کردهاند که او مدیری دمدمی مزاج و شلوغ بودهاست. در سال ۱۹۸۵ بین جابز و اسکالی کشمکش بهوجود آمد. جابز به اسکالی گفت: تو برای اپل و هدایت آن مناسب نیستی. اسکالی هم از مدیران خواست که بین او و جابز یکی را انتخاب کنند. آنها به اتفاق آرا اسکالی را انتخاب کردند. پس جابز از کارش در اپل برکنار شد. جابز در همان سال شرکت نکست را تأسیس کرد.
هفت درس کار تیمی از اپل
درس اول: یک نفر مسئول هر کار
استیو جابز (رهبر سابق اپل) برای هر پروژه یا جریان کار فقط و فقط یک نفر مسئول قرار میداد. این یک نفر در عالیترین سطح مسئولیت پذیری، کار را به سرانجام میرساند.
درس دوم: یک بار دور هم نشینی در هفته
زمانی که استیو جابز رهبر اپل بود، یکایک تیمهای کاری اپل یک بار در هفته دور هم جمع میشدند تا همدیگر را از همه جوانب و زوایای پروژههای خود آگاه سازند. هدف از این آگاه سازی همگانی این بود تا با همافزایی و همفکری بتوانند به چشم انداز خانواده اپل نزدیکتر شوند.
درس سوم: شروع کار تیمی از سطوح مدیریتی بالای سازمان
تجربه نشان داد که خواسته یا ناخواسته، فرهنگ کار تیمی از مدیران رده بالای سازمان نشأت میگیرد و به تدریج به سطوح پایینتر سرایت میکند. اگر تیم ارشد مدیریتی سازمان به صورت واحدی یکپارچه عمل نکند، بعید است که سایر اعضای سازمان بتوانند به صورت تیمی کار کنند.
درس چهارم: کلید اعتماد
اعتماد مهمترین و با ارزشترین ویژگی هر تیم به حساب میآید. وقتی اعضای تیم عمیقاً به هم اعتماد داشته باشند، بدون ترس یا تعارف هر انتقادی را که لازم و سازنده باشد بیان میکنند. هر زمان احساس کنند رفتار هم تیمیشان با فرهنگ تیم همخوانی ندارد، این مسأله را به او تذکر داده و با اطمینان به اصلاحپذیر بودن او رفتارش را به چالش میکشند.
به قول استیو جابز:
»کار یک رهبر این است که افراد فوقالعاده را به کار بگیرد و برای انجام کارها به آنها اعتماد کند«
درس پنجم: مباحثات شگفتانگیز
خیلی وقتها استیو جابز در دید عموم، یک رهبر بیرحم و ظالم به نظر میآمد. او یک بار گفت: «من نباید به افراد راحت بگیرم. من باید کاری کنم که آنها بهتر از چیزی شوند که الان هستند». او همیشه کارکنان اپل را برای یافتن بهترین راه حل در کسب و کار به چالش دعوت میکرد. او اعتقاد داشت که همیشه بهترین ایدهها برنده هستند!
درس ششم: اجازه تصمیمگیری
اگر در یک سازمان افراد خیلی باهوش و فوقالعاده کاربلد را به کار بگیریم اما آزادی عمل را از آنها سلب کنیم، نتیجه این میشود که در نهایت همان افراد ناامید خواهند شد و تعهد کاریشان را از دست خواهند داد. استیو جابز نه تنها برای هر کاری فقط یک نفر مسئول به کار میگرفت و کارکنان را به مباحثات شگفت انگیز دعوت میکرد، بلکه به آنها اعتماد میکرد و به ایشان اجازه تصمیمگیری میداد.
درس هفتم: پیشروی به سمت یک هدف
یک ویژگی بارز همه تیمهای موفق این است که در این تیمها کارهای به ظاهر ساده (اما اساسی) به بهترین حالت ممکن انجام میشود. این همان نکتهای است که استیو جابز با دقت به آن توجه میکرد و مهارت عجیبی در به تصویر کشیدن هدف برای تیمهای کاری اپل داشت.
گردآورنده: فاطمه حیدری
دیدگاه خود را در میان بگذارید