بیشتر ما از قواعد سرانگشتی در همه زمینههای زندگی روزمره خود استفاده میکنیم. برای مثال: عقربهی نشانگر مقدار سوخت ماشین به سمت علامت قرمز میرود ولی خیالمان راحت است که حداقل تا ۳۰ کیلومتر دیگر نیازی به سوختگیری نداریم. یا بیشترِ نرمافزارهایی که مورد توجه مخاطبان قرار میگیرند، رابط کاربری آبی یا خاکستری دارند.
این قواعد کلی همگی تجربیاند اما بسیار ارزشمند هستند؛ زیرا به ما کمک میکنند تا بدون اطلاعات دقیق و مفصل، تصمیم گیری کنیم. رانندگان میدانند که نیازی نیست فورا مسیر خود را تغییر داده و پمپ بنزین پیدا کنند.
طراح نرمافزار هم میتواند رابط کاربری را آبی یا خاکستری انتخاب کند و شانس محبوبیت نرمافزارش را افزایش دهد. البته که انتظار نداریم این قوانین ۱۰۰٪ دقیق باشند؛ اگر سوخت خودرو قبل از طی ۳۰ کیلومتر تمام شود، راننده خیلی تعجب نمیکند و ممکن است یک نظرسنجی نشان دهد کاربران، برنامهای با رابط جذاب و سبز رنگ را دوست دارند. این امر به این خاطر است که قواعد سرانگشتی در موقعیتهای خیلی دقیق بهکار نمیروند.
در واقع هیچکس از قاعدهای تجربی مانند قاعدهی سوخت باقیمانده، برای ماشین مسابقهی فرمول۱ استفاده نمیکند! مسلم است در آن مسابقه باید محاسبات دقیقی انجام شود که میزان سوخت لازم تا پایان مسیر کاملا مشخص شود.
اصطلاح کاربردی برای این قواعد تجربی، میانبرهای ذهنی است که در زمینههای مختلف از علم کامپیوتر گرفته تا روانشناسی و فلسفه مورد توجه قرار میگیرند اما در همهی زمینهها، اصل یکی است.
زمان استفاده از ابزار
به دلیل آنکه میانبرهای ذهنی فقط بخشهای محدودی از واقعیت را ارائه میدهند باید آنها را تنها زمانی به کار ببرید که سرعت بالا و هزینه کم را به «دقتِ بالا» ترجیح میدهید. بنابراین این روشها بیشتر برای تخمین و پیشبینی نتایج، تایید نمونههای اولیه طرحهای مفهومی یا برای فیلتر کردن مجموعهای از گزینهها به کار میروند؛ بهطوری که فهرستی کوتاه با تعداد قابلِ کنترل بهدست آید.
ساخت میانبرهای ذهنی
در صورتی که بخواهید میانبرهای ذهنی بیشترین کارایی را داشته باشند؛ باید آنها را رسمیسازی کنید. برای اینکار میتوانید کارهای زیر را انجام دهید:
تجربیات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید. در این صورت به لیستی از میانبرهای ذهنی دست مییابید.
برای مثال: در مرکز تماس خرابی خودرو، علت ۲۵٪ از خرابیهای گزارش شده، تمام شدن سوخت است. بنابراین همیشه قبل از اینکه بهفکر تعمیرکار باشید، از راننده بخواهید مقدار سوخت خود را بررسی کند. در اینجا، استفاده از میانبرهای ذهنی این امکان را میدهد تا بخش مشخصی از خرابیها فورا رفع شوند. این یعنی تنها تعداد محدودی از تعمیرکاران بر خرابیهای واقعی تمرکز میکنند.
از میانبرها برای حل مسئله استفاده کنید. برای مثال طرح یک تصویر یا مغالطهی پهلوان پنبه که نشاندهنده راهحل ممکن است به شما در شناسایی این امر کمک میکند که کجا ایدهی اصلی کارایی ندارد یا فاقد ویژگی مهمی است تا بتوانید آن را آسانتر اصلاح کنید.
رویکرد دیگر این است که از راهحل مسئلهای دیگر استفاده کنید و آن را برای حل مسئلهی خود تطبیق دهید.
چکلیست میانبرهای ذهنی
از میانبرهای ذهنی چه برای کمتر کردن تعداد زیاد گزینهها (جهت دستیابی به تعدادی قابل کنترل) و چه برای تصمیمگیری در مراحل اولیه یک کار (به منظور توقف یا ادامهی مسیر) استفاده کنید؛ معمولا باید به جای استفاده از یک قاعده سرانگشتی واحد، چک لیستی از چندین میانبر ذهنی فراهم کنید.
برای مثال در صنایع غذایی، در نظر گرفتن موارد زیر ممکن است به تیم توسعه محصول کمک کنند تا تصمیم بگیرند که آیا سرمایه گذاری برای وارد کردن کلوچهای جدید به مرحلهی بازاریابیِ آزمایشی، ارزش دارد یا خیر:
کلوچه در بستهبندیاش اشتهاآور به نظر برسد.
آن را به گونهای بستهبندی کرد که در حمل و نقل آسیب نبیند.
زمان مجاز نگهداری آن از تولید تا مصرف، مناسب (حداقل ۵ روز) باشد.
هنگام برش دادن، بافت خود را حفظ کند (نه اینکه هنگام انتقال به بشقاب خرد شود).
مزه خوبی داشته باشد.
خیلی گران نباشد.
این لیست بر اساس تجربهی محصولات پیشین و پژوهش در بازار به وجود آمده است. البته، هیچ تضمینی وجود ندارد که کلوچهای که همهی این معیارها را برآورده کند موفق شود. ممکن است اصلا افراد ترجیح دهند به جای کلوچه، خوراکی دیگری تهیه کنند! با این حال، چک لیست میانبرهای ذهنی به تیم توسعه کمک خواهد کرد تا کارهای بیهوده و عبث را به سرعت و با هزینهای کم حذف کرده و کنار بگذارند.
منبع: چطور
دیدگاه خود را در میان بگذارید