به گزارش ایسپیا به نقل از دنیای اقتصاد:
فاطمه نصیری: امروز روز جهانی ریشهکنی فقر است. 36 سال پیش در چنین روزی بیش از 100هزار نفر در میدان تروکادروی پاریس گرد هم آمدند و به قربانیان فقر، خشونت و گرسنگی ادای احترام کردند. این افراد اعلام کردند فقر نقض حقوق بشر است. حالا پس از گذشت بیش از 3 دهه از این گردهمایی، گفته میشود احتمال دارد فقر شدید تا سال 2050 ریشهکن شود. اما پرسشی که وجود دارد این است که ریشهکن کردن فقر در چه صورتی امکانپذیر میشود؟ پاسخ کوتاه، مهار تورم و رشد اقتصادی است. با وجود آنکه رشد اقتصادی و افزایش درآمد سرانه نمیتواند تنها عامل ریشهکن کردن فقر باشد، اما مهمترین عامل آن است. در سالهای گذشته رشد و توسعه اقتصادی موجب شده کشورهایی مانند چین فقر مطلق را ریشهکن کنند. از سوی دیگر، مهار تورم نیز باعث میشود بخش قابلتوجهی از گروههای فقیر بتوانند در طول زمان شرایط بهتری از لحاظ قدرت خرید ایجاد کنند. این در حالی است که در یک دهه گذشته عوامل مختلفی مانند تحریمهای اقتصادی و تورم مزمن موجب شده نرخ فقر در ایران گسترش یابد. بر اساس اعلام وزارت رفاه، در سال 1400 نرخ فقر به 30.4درصد رسیده است. کارشناسان اقتصادی توصیه میکنند برای کاهش نرخ فقر، به جای تمرکز بر سیاستهای بازتوزیعی، در وهله اول ثبات اقتصادی و پس از آن رفع موانع رشد و توسعه اقتصادی در دستور کار سیاستگذاران قرار بگیرد.
امکان گریز از فقر
فقر جهانی یکی از بزرگترین مشکلاتی است که جهان با آن مواجه است. فقیرترین افراد جهان اغلب دچار سوءتغذیه هستند و به خدمات اولیه مانند برق و آب آشامیدنی دسترسی ندارند. همچنین این افراد دسترسی کمتری به آموزش و خدمات درمانی دارند و به همین دلیل وضعیت سلامتیشان نیز از وضعیت خوبی برخوردار نیست. در بررسی این مساله میتوان گفت تعریف واحدی از فقر وجود ندارد. برای مثال کشورهایی که از لحاظ درآمدی با هم متفاوت هستند، خطوط فقر بسیار متفاوتی را تعیین میکنند تا فقر را بهگونهای آموزنده و مرتبط با سطح درآمد شهروندان خود اندازهگیری کنند. به عنوان مثال اگر فردی در آمریکا با کمتر از 24.55 دلار در روز زندگی کند، فقیر به حساب میآید؛ این در حالی است که این عدد بیش از 10 برابر خط فقر در اتیوپی است. بااینحال برای اندازهگیری فقر در سطح جهانی، باید خط فقر ثابتی بین کشورها در نظر گرفته شود. این معیار درآمد 2.15دلاری در روز است.
نمونه موفق فقرزدایی
یکی از کشورهایی که با اجرای برنامههای توسعه اقتصادی توانست فقر مطلق را ریشهکن کند، چین است. گزارش بانک جهانی گویای آن است که این کشور از سال 1987 حدود 800میلیون نفر را از فقر خارج کرده است.
مسیر معکوس فقر در ایران
در سالهای گذشته رشد اقتصادی به بسیاری از کشورها کمک کرده تا از چرخه فقر خارج شوند. اما این مساله در مورد ایران صادق نیست. در یک دهه گذشته عوامل مختلفی مانند تحریمهای اقتصادی و تورم مزمن، درآمد سرانه ایرانیان نهتنها در مسیر رشد قرار نگرفت، بلکه روند معکوسی را تجربه کرد. میتوان گفت در سالهای گذشته تورم یکی از مهمترین عوامل کاهش قدرت خرید خانوارهای ایرانی بوده است. پس از گذشت چند سال، سبد غذایی خانوارها نیز تحتتاثیر قرار گرفته و برخی از مواد غذایی از سبد خرید آنان حذف شده است. بدیهی است در چنین شرایطی نرخ فقر نیز افزایش پیدا میکند. در سال 1390 نرخ فقر معادل 19.4درصد بوده است. تا پایان سال 1396 میانگین نرخ فقر معادل 19.9درصد بوده است. اما سال 1397، یعنی سالی که آمریکا از توافق برجام خارج شد، نرخ فقر به 25درصد و سال بعد به 31درصد رسید. براساس اعلام وزارت رفاه، در سال 1400 نرخ فقر به 30.4درصد رسیده است. این به معنای آن است که از سال 1398به بعد یکسوم مردم ایران زیر خط فقر بودهاند. این نرخ فقر بالا موجب شد توجه سیاستگذاران به این مساله جلب شود. بااینحال تاکنون بیش از آنکه تمرکز بر مانعزدایی مسیر رشد اقتصادی باشد، سیاستهای بازتوزیعی درآمد اجرا شده است. در چنین شرایطی کارشناسان پیشنهاد میدهند ایجاد ثبات در اقتصاد در وهله اول و سپس هموار کردن مسیر توسعه اقتصادی میتواند تنها مسیر از میان بردن فقر باشد.
به نظر میرسد در نیم دهه اخیر رشد زیگزاگی به جای رشد اقتصادی پایدار و بالا بودن نرخ تورم، دو عامل برای افزایش جامعه فقیر در کشور بوده است.
دیدگاه خود را در میان بگذارید