کاهش حجم معاملات پلیمرها در بورسکالا مدتی است که تولیدکنندگان را آزار میدهد و این افت دادوستد مواد اولیه در کنار کاهش قیمتها عقبگرد واقعی در بخش تولید را به همراه داشته است. دلایل کاهش حجم معاملات را باید مورد بررسی دقیقتری قرار دهیم آن هم در شرایطی که اثرگذاری قیمت دلار نیمایی بر بازارها چندی پیش مورد بررسی قرار گرفته بود ولی هماکنون نیاز به بررسی دقیقتری دارد. این شرایط شاید آینده بسیاری از بازارهای پلیمری را تعیین کند آنهم در وضعیتی که امید به بهبود بازار بعد از تعطیلات هفته آینده وجود دارد اگرچه این بهبود الزاما به معنای رشد قیمتها نیست. نهم تیرماه در گزارشی با عنوان «نیما؛ مهمترین سد خروج از رکود» به این مطلب پرداخته بودیم ولی در این شرایط که دادههای بیشتری در دسترس است باید باز هم به صراحت از واقعیتهای موجود در بازار سخن گفت.
چرا معاملات کاهشی شد؟
به گزارش ایسپیا به نقل از دنیای اقتصاد حجم معاملات در هفتههای اخیر کاهش یافته اگرچه در هفته قبل شاهد رشد این حجم بودیم که بهدلایل این رشد میپردازیم. اما اگر چند نمودار قطعی را در بازار مورد ارزیابی قرار دهیم به نتایج جالبی میرسیم که شاید بهدلایل اصلی افت حجم معاملات کمک کند. روند نزولی چند هفته یا چند ماه اخیر در حجم معاملات به وضوح به معنی کاهش حجم تولید در صنایع تکمیلی و همچنین روزهای نه چندان جذاب برای تولیدکنندگان در صنایع بالادستی پتروشیمی است آن هم در شرایطی که بررسیهای میدانی از کاهش جذابیت صادرات محصولات نهایی حتی به کشورهای همسایه حکایت دارد که بهدلیل پراکندگی تولیدات و مصرف آنها در صنایع دیگر نمیتوان در مورد آن اظهارنظر قطعی داشت. در هر حال حجم معاملات در هفتههای اخیر کاهشی است و به جز رکود در بازار داخلی باید دنبال دلایل دیگری بود که شاید این دلایل هم بر بازارهای صادراتی و هم بر بازار داخلی و میزان تقاضای واقعی بنگاهها و خانوار اثرگذار بوده است. از سوی دیگر به تایید شاخص قیمت پلیمرهای دنیایاقتصاد، نرخهای موجود در بازار پلیمرها در کمترین رقم از اواخر سال گذشته تاکنون قرار دارد ولی این افت نرخ به رشد حجم معاملات کمک چندانی نکرده است. اگر به مقایسه حجم معاملات پلیمرها در بورسکالا با نوسان قیمت یا همان شاخص قیمت پلیمرهای دنیایاقتصاد توجه کنیم هیچ ارتباط برجسته و معنیداری در این دو نمودار دیده نمیشود. بهصورت دقیقتر بازار مدتهاست که اثرپذیری خود از قیمتها را از دست داده است اگرچه بهصورت مقطعی میتوان گفت که افت نرخ هم ترس از کاهش بیشتر قیمتها را تقویت کرده و هم احتمال جذب تقاضای بیشتر را در بر دارد. البته تاکنون افت نرخ با رشد تقاضا همخوانی بزرگی نداشته است و شاید با افزایش قیمتها بتوان به رشد تقاضا حداقل با رویکردهای واسطهگری و سفتهبازی امیدوار شد. در ادبیات بازارها همیشه مهمترین رکن، قیمتها بوده و هست ولی در شرایطی که حجم معاملات ارتباط معناداری با قیمت ندارد شاید باید خود قیمت و زوایا و شواهد آن را مورد بررسی قرار داد.
در بازار فعلی پلیمرها مهمترین اهرم تعیین نرخ همان قیمتهای پایه در بورسکالاست آنهم در شرایطی که عرضه و تقاضا اهمیت پیشین خود را در کشف نرخ از دست دادهاند ولی باز هم به مرور زمان این روند تغییر خواهد کرد. خود قیمتهای پایه در بورسکالا هم از قیمت دلار نیمایی و بهای جهانی پلیمرها تاثیر میپذیرد. در مورد نرخهای جهانی هیچ فرقی بین تولیدکننده داخلی و جهانی وجود ندارد و حتی عرضه داخلی هنوز از ۵ درصد تخفیف برخوردار است بنابراین قیمتهای جهانی در شرایط عادی نمیتواند بر حجم دادوستد مواد اولیه یا تولید در صنایع داخلی اثرگذار باشد. این درحالی است که رکود فعلی نه تنها در ایران بلکه در اقصی نقاط جهان هم دیده میشود یعنی بخشی از افت تولید یا کاهش معاملات پتروشیمیها در بورسکالا واقعیتی است که ریشه در کلیت اقتصاد جهانی دارد و مختص ایران نیست و میتواند بر بازارهای صادراتی کشور هم اثرگذار بوده باشد. اما هنوز بحث بر سر قیمتهای پایه ادامه دارد و سیگنال دوم یعنی دلار نیمایی را باید مورد توجه قرار داد.
نوسان قیمت دلار نیمایی در اوایل شکلگیری آن در مسیر رشد بود ولی به مرور زمان به یک سقف قیمتی رسید و مجددا در کنار افت قیمت دلار آزاد وارد یک فاز نزولی شد. این روند نزولی همچنان ادامه دارد و به احتمال قوی حداقل برای کوتاهمدت این روند کاهشی ادامه خواهد یافت. بهصورت دقیقتر میتوان گفت که اثرگذاری نوسان قیمت دلار نیمایی بر کلیت بازار اگرچه مهم است ولی از اوج اهمیت قیمتی برخوردار نیست گویی دادههای جانبی دیگری بیش از همه برای بازار تعیین تکلیف میکردند.
در مورد قیمتها بهترین ابزار برای رصد بازار همان شاخص قیمت پلیمرهای دنیایاقتصاد است چون واقعیتهای معاملاتی را از دو سیگنال یعنی عرضه و تقاضا و قیمتهای پایه ترسیم میکند و در کل کشور شاخص یا قیمتی به دقت این شاخص قیمت برای بازار پلیمرها وجود ندارد.
در ماههای قبل این شاخص بیشتر از تقابل عرضه و تقاضا تاثیر میگرفت تا قیمتهای پایه ولی هماینک این روند همچون گذشته وجود ندارد. چیزی که از نمودارها مشخص است شاخص قیمت پلیمرهای دنیایاقتصاد بیش از قیمت دلار نیمایی، از دلار آزاد جهت میگرفته و دلار نیمایی گویی در حاشیه این نرخ نوسان میکند. با توجه به این موارد و در کنار کمتوجهی به نوسان قیمتهای جهانی، قیمتها در حاشیه بازار بیش از همه از دلار آزاد تبعیت کرده است و باید این نکته را بهعنوان یک اصل مهم پذیرفت. بهصورت دقیقتر در یک بازه زمانی طولانیمدت بیش از هر چیز دلار آزاد است که به بازار خط میدهد و دلار نیمایی در فاز دوم قرار میگیرد. این نکته را باید یک اصل در نظر گرفت که در سالهای گذشته هم به شیوههای دیگری مورد بررسی قرار داده بودیم و حداقل برای بازار پلیمرها اثبات شده است. اما همین فرضیه یا حتی نظریه در بازار پلیمرهای کشورمان ناقص است زیرا نوسان حجم معاملات را توجیه نمیکند. بازارها بر پایه حجم معاملات شکل میگیرند و قیمت نشاندهنده تقابل جذابیت خرید و فروش است گویی قیمت نشاندهنده تقابل طرزفکرهاست ولی چیزی که همیشه برای تولیدکننده و ناظر بازار از اهمیت اصلی برخوردار بوده و هست حجم معاملات است. در این بازار حجم معاملات خوب نیست و بهبود قیمتها برای بهبود بازار کافی نخواهد بود.
اختلاف قیمت دلار کلید اصلی معاملات
باز هم به نمودار باز میگردیم. نوسان قیمت دلار آزاد بیشباهت به نوسان حجم معاملات نیست ولی این تشابه چندان هم برجسته نبوده است. چیزی که بیش از همه نمودارها به حجم معاملات شبیه است فاصله قیمتها بین ارز آزاد و نیمایی و حجم معاملات پلیمرها در بورسکالاست. بهصورت دقیقتر و مخصوصا در هفتهها و ماههای اخیر هرچقدر قیمت دلار آزاد و نیمایی به یکدیگر نزدیکتر شدهاند به معنی کاهش معاملات پلیمرها در بورسکالا بود. این یعنی جذابیت صادرات حتی با ارز آزاد و نقل و انتقال اسکناس کمتر شده و بازار داخلی هم آزادی عمل پیشین را به تولیدکننده نمیدهد. بهصورت دقیقتر بازارهای داخلی و صادراتی نرخ ارز آزاد را بهعنوان یک داده اثرگذار واقعی پذیرفتهاند و اصلا نمیدانند دلار نیمایی چه چیزی است و با آنچه میکنند. قیمت دلار نیمایی تنها مکانیزمی برای قیمتگذاری برخی کالاهای خاص است و موجب نخواهد شد تا قیمت همه چیز یا ذهنیت افراد و انتظارات را تغییر دهد. این نرخ رقمی است که شاید تنها بازار آزاد ارز به آن نیمنگاهی داشته باشد ولی بازارهای واقعی حتی این نرخ را چک نمیکنند چه برسد که از آن تبعیت کنند. اگر سیاستگذار بتواند با قیمت دلار نیمایی، قیمت دلار آزاد را مدیریت کند آن وقت است که میتوان اهمیت این نرخ را برجستهتر از حالت فعلی مخابره کرد. این وضعیت اما هنوز نیاز به بررسی دقیقتر دارد تا دلایل این ادعا را بازار بپذیرد. در نمودار فوق میتوان به وضوح مشاهده کرد که با کاهش فاصله قیمتی بین دلار آزاد و نیمایی ناخودآگاه حجم معاملات در بورسکالا کاهش داشته یعنی جذابیت تولید در صنایع تکمیلی تقلیل مییابد. بهصورت دقیقتر بازار نرخها را با دلار آزاد ارزیابی کرده ولی قرار است با قیمت دلار نیمایی خریداری کند. در این شرایط هرچه فاصله بین دلار آزاد و نیمایی بیشتر باشد یعنی دلار نیمایی ارزانتر از دلار آزاد نرخگذاری شود، قیمتها در بازار داخلی برای این کالاها احتمالا کمتر است. همین تفاوت نرخ به رشد جذابیت خرید محصول و تولید در صنایع تکمیلی منجر خواهد شد اما این حجم تولید و فروش به معنی رشد واقعی بخش اقتصادی در فاز تولید نیست گویی با دلار نیمایی درحال یارانهدادن به تولیدکننده داخلی یا صادرکننده هستیم. این شرایط در نگاه اول حتی جذاب است ولی درحالیکه بازارها به مرور زمان خود را با شرایط واقعی در جهان وفق دهند این جذابیت رنگ میبازد.
این اتفاق بهصورت واقعی و البته بسیار برجسته آن در بازار گوشت قرمز و کالاهای اساسی رخ داد و نتیجه آن هم عدمحمایت واقعی از تولیدکننده داخلی یا مصرفکننده نهایی بوده است. البته فاصله قیمت دلار آزاد و نیمایی تحرکی نسبی را در بازارها و صنایع تکمیلی ایجاد کرد ولی در زمانی که این فاصله کم شد همان تولیدکنندههای پیشین از گردونه تولید خارج شدند و خودشان هم نمیدانستند که چرا دیگر تولید برای آنها صرف اقتصادی دارد. نمیتوان در این خصوص صریحتر صحبت کرد ولی آن تولیدکنندهای که حتی در شرایط بسیار سخت اخیر با فاصله قیمتی ناچیز بین دلار آزاد و نیمایی هم تولید و هم کالا به بازارهای منطقهای صادر میکند قطعا یکی از سرآمدان این عرصه است و از تهدیدات واقعی هم توانسته کسب درآمد کند. این افراد را از این پس باید شوالیههای اقتصادی بهشمار آورد که تاکنون هم دوام آورده و هم بعضا به افزایش حجم تولید خود نیز پرداختهاند. البته همین افراد هم باید واقعیتهای رقابت را بپذیرند آنهم در شرایطی که یکی از اصول رقابت تقلید از رقیب قویتر است یعنی رقبا نیز از همین رویکرد شما استفاده کرده و تلاش میکنند که اوضاعی شبیه و بهتر از شما داشته باشند.
کف تقاضای ۴۰ هزار تنی
حال در وضعیتی که حجم معاملات حتی در هفتههای دشوار فعلی به ندرت کمتر از ۴۰ هزار تن در هفته بوده میتوان گفت که کف واقعی تقاضا در کشور همین رقم است و تا زمانی که فاصله قیمت دلار آزاد و نیمایی تغییر بزرگی نداشته باشد این روند ادامه خواهد داشت. با فرض عدم تغییر فاصله قیمتی بین دلار آزاد و نیمایی در هفته گذشته شاهد افزایش حجم معاملات بودیم اگرچه مقطعی است ولی اگر این حجم نه برای این هفته بلکه برای هفته آینده باز هم افزایش یافته و به بالای ۵۰ هزار تن در هفته برسد میتوان به امیدواریهای بزرگی برای تقویت واقعی تولید در این شرایط سخت رسید. اگر بازار بتواند خود را در همین شرایط قیمتی حفظ کرده و از این بحرانهای بعضا دست ساخته یا واقعی و طبیعی برهاند، دیگر صنایع پلیمری در کشور به این سادگیها شکست نخواهند خورد. این یعنی بهزودی بازار پلیمرها از شوالیههای اقتصادی خود رونمایی خواهد کرد و این تولیدکنندهها آنقدر سختی دیدهاند که چیزی آنها را نمیشکند. افزایش حجم معاملات پلیمرها در هفتههای آینده به معنی ستارههای صبحگاهی جدیدی است که میتواند به دگردیسی این بازار منجر شود. هماکنون سختترین روزهای بازار سپری شده و بازار در هفتهها و ماههای آینده به برندههای خود جایزه خواهد داد.
محمدحسین بابالو
دیدگاه خود را در میان بگذارید